آیتالله احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری در سلسله درسگفتارهای «تحلیل اجتماعی عاشورا» به بررسی نقش گروههای مرجع در نهضت حسینی پرداخته است که به ترتیب در دهه نخست ماه محرم منتشر میشود.
بخش نهم این درسگفتار به شرح ذیل است:
بحثی را که در پیش گرفتیم مربوط به اصول حاکم بر نهضت حسینی بوده که دارای ماهیت اجتماعی است و یکی از آن اصول را ارائه کردیم و آن اصل استفاده از گروههای مرجع به تناسب کارکردها، نقش اجتماعی و ماهیت اجتماعی است که دارند و این موضوع در طی چند برنامه بیان شد که امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و سایر اصحاب چه استفادهها و چه تعاملی را در قبال این گروههای مرجع یا در تأسیس آنها و استفاده از آنها ایفا کردهاند.
اصل دومی که بر نهضت امام حسین(ع) حاکم است و دارای ماهیت اجتماعی بوده، تبدیل موقعیت رفتار به کنش یا تبدیل وضعیت انفعالی به فعال هست و یک اصل جامعهشناختی است. اساساً گاهی یک کنشگر در جایگاه رفتار قرار دارد و اگر بتواند رفتارش را به کنش تبدیل کند و آن را از انفعال به فعالیت منتقل کند، چنین کسی و چنین شخصیتی یا گروهی که این کار را انجام میدهد موقعیت اجتماعی و تأثیر اجتماعی و ایجاد یک رفتار فزاینده کنشگرانه را میتواند رقم بزند و تأثیرگذاری خودش را محقق کند.
طبیعتاً امام حسین(ع) و اصحاب و یاران گرفتار شدند و در محاصره قرار داشتند و در کربلا در حصار دشمن غدار و خونخوار بودند و قاعدتاً در چنین وضعیتی هرآنچه که از سر و رویشان میبارد عبارت است از واکنش و انفعال، یعنی هیچ کنشگری فعالی به معنای دقیقش وجود ندارد و هیچ واکنشی که ماهیتش کنشگری باشد قاعدتاً نباید وجود داشته باشد، چون همه برگهای به ظاهر مادی در اختیار دشمن است. زن و بچه همراه اینهاست و در برابرشان نمیتوانند آن طور که باید عمل کنند و اراده و تصمیم داشته باشند. همچنین آب را در اختیار ندارند، شمارشان اندک است و هر آنچه را در نظر بگیرید از حیث معادلات مادی در موقعیت رفتار قرار داشتند نه موقعیت کنش.
در چنین شرایطی اجرای اصل اجتماعی تبدیل رفتار امکانپذیر نیست اما امام حسین(ع) این اصل را محقق کردند یعنی ایشان تمام حرکتها، رفتارها و سخنهایی که داشتند تبدیل رفتار به کنش است. در این باره چند مثال را مطرح میکنم تا حدی روشن شود که چقدر نهضت امام حسین(ع) فعال است و یا بهرغم اینکه جان خود و عزیزانش را از دست میدهد کنشگرانه است و حتی این نوع کنشگری از نوع از دست دادن کنشگرانه است نه از روی ذلت.
مثال اول تبدیل حمله در شب به مبارزه در روز است؛ همانطورکه در مقاتل هم آمده دشمن بنای آن را داشت که همان غروب و شب عاشورا کار را تمام کند و اگر شب این اتفاق رخ میداد روز عاشورایی خلق نمیشد یا قهرمانیها، رجزها، ارسال پیامها، نگاهها و آن شهامتهای خاص و پاکی و صداقتها آشکار نمیشدند. همچنین اسارت اهل بیت(ع) اسارتی نبود که بتواند بشکند و طرف مقابل را به جای خودشان تبدیل به اسیر کند و نه شهادت ابا عبدالله حسین(ع) میتوانست پیام ریشهدارِ عمیقِ جهانیِ انسانیِ بنیانبرانداز نسبت به ظلم را ایجاد کند. پس امام حسین(ع) یک وضعیت انفعالی را به یک رفتار کنشگرانه تبدیل میکنند، طوری که حضرت عباس(ع) را میفرستند و با ادبیات خاصی آن شب را مهلت گرفتند و آنها هم چون تردیدهایی در میانشان وجود داشت این را قبول کردند.
مثال دوم در رابطه با ایجاد آرایش نظامی است. امام حسین(ع) در روز عاشورا زهیر بن قین را در میمنه و حبیب بن مظاهر را در میسره و حضرت عباس(ع) را در قلب قرار دادند و پرچم را در اختیار حضرت عباس(ع) گذاشتند. در یک لشکر کوچک میمنه و میسره معنا ندارد ولی در اینجا نگاه به معادلات خاص طور دیگری است و اگر رفتارهای انفعالی شکل میگرفت همه آنها موجب تقویت دشمن میشد.
اساساً لشکر امام حسین(ع) طوری رفتار کرد که اصلاً نمیخواهد در برابر دشمن تسلیم شود. مدیریت امام حسین(ع) در جنگ طوری بود که در صورت حمله هر از گاهانه دشمن از فرصتها استفاده میکردند و میگفتند یک به یک حمله کنید و ایشان وضعیت را به گونهای مدیریت کردند که خون هیچ شهیدی در تاریخ مخفی نشود تا دارای کارکرد باشد. حتی حضرت علی اصغر(ع) که قاعدتاً باید به خاطر تشنگی از بین میرفتند و چیزی نمانده بود که از بین بروند ولی امام حسین(ع) توانستند حضرت علی اصغر(ع) را به یک قهرمان اساسی در نهضت تبدیل کنند، پس تبدیل رفتار به کنش در اینجا دوباره مشاهده میشود.
انتهای پیام